☆هدیه خدا☆

تقدیم به مامان گلم

خلق مادر زیباترین هنرمندی خداست  مادر ! جوانیت را با بچگی هایم پیر کردم  مرا به موی سپیدت ببخش مادر!!! دستان پر مهرت را بوسه باران میکنم مادر !!! مامان گلم  کاش میشد منم مثل تو باشم   دلسوزی های تو رو داشته باشم  از خود گذشتگیهات که حد و اندازه نداره رو داشته باشم  کاش مهر و محبتت تو رو داشته باشم  ولی نه، محال است  پاکی تو رو داشته باشم  مامان جون خیلی شرمندتم نتونستم اونی باشم که تو میخواستی  نتوستم تو رو به رویاهای خیالی که با من ساخته بودی ببرم  ولی باور کن  تمام تلاشمو کردم و باز هم تلاش میکنم  ... مامان جون کف پاهایت را میبوس...
31 شهريور 1394

دلنوشته

در چشمانم تنهایی ام را پنهان میکنم در دلم دلتنگیم را  در سکوتم حرفهای نگفته ام را در سازم غصه هایم را   دل من چه خرد سال است ساده مینگرد  ساده میخندد  ساده میگرید  دل من از تبار دیوار کاهگلی است  ساده می افتد  ساده میشکند  ساده میمیرد  دل من تنهای تنها سخت میگرید  ...
21 شهريور 1394

تقدیم به بازدید کنندگان عزیز

روزگارت بر مراد دلت                      روز هایت شاد شاد  آسمانت بی غبار                  سهم چشمانت بهار  قلبت از هر غصه دور               بزم عشقت پر سرور  بخت و تقدیرت قشنگ           عمر شیرینت بلند  سرنوشتت تابناک           جسم و روحت پاک پاک  ...
21 شهريور 1394

شهریوریم

مه آسا جون از مردادیا نوشته بود منم از شهروریا : من متولد 30 شهریورم روزی که همه بچه ها نو نوار میشن  ذوق مدرسه رفتن  دارن منم بچه که بودم همیشه ذوق داشتم بارها لباسامو میپوشیدم کتابامو جلد میکردم  کلی لوازم التحریر میخریدم ولی بعد از 1هفته کم کم همه مدادام و ... گم میشدن  یادش بخیر دوران ما بچه هایی که زرنگ بودنو موبسر کلاسای پایینتر میکردن  من کلاس پنجم بودم موبسر کلاس اولیا شده بودم خیلی بد جنسی میکردم    بیچاره ها همه خوراکی هاشونو میدادن  به من که اسمشونو به معلم ندم منم  از خدا خواسته ...من خیلی عینک دوس داشتم یکی از بچه ها عی...
18 شهريور 1394

بعد از مدت ها یه خبر خوب

سلام جوجه نازم  این اواخر خیلی خبرای ناراحت کننده شنیدم ... ولی بالاخره یه خبر خوبم به پست ما خورد  دیشب سحر (خواهرم )جواب کنکورش اومد و دانشگاه علوم پزشکی شهر خودمون قبول شد  خیلی خوشحال  شدم و کلی ذوق کردم ... خوشکلم دیگه پیش خاله جونی باید نکات پزشکی و بهداشتی رو رعایت کنی وگرنه از دستش خلاصی نداری همین طوریشم  یه دکتری بود واسه خودش از بس که تذکر میداد بهمون عزیزم ببخش که من کم میام  و خیلی کم برات مینویسم آخه سر کارم میرم و همش امتحان و آزمون و ...داشتم ولی از این به    بعد سعی میکنم فعالتر باشم .چند روز هلنا  (برادر زادم) رو ندیدم خیلی بیشتر دلتنگم آخه هلنا خیلی با محبت...
18 شهريور 1394

تو راهی

سلام نبات زندگیم فرشته کوچلویی که که العان مهمون خداست و چند وقت دیگه میشه هدیه خدا به ما و با خداش بوی خدا و بویبهشتو میاره اواخر آبان ماه دیگه رسما وارد زندگیمون میشه و لحضلات شیرینی رو در ذهن و خاطر ما ثبت میکنهو دفتر زندگیش رو ورق به ورق پر میکنه و من برا سومین بار عمه میشم که خیلی برام لذت بخشه من همون اوایل بارداری به زنداداشم پیشنهاد دادم اسمشو یسنا بزارن که هم به یوسف که داداششه  میخوره  هم معنیش که حمد و ستایشه خوبه یوسف موافقت کرد البته یوسف 5 سالشه درست نمیتونه تلفظ کنه و میگه نسنا جون یوسف خیلی شیرین از رویاهاش با یسنا جون واسم میگه ... یادمه یه بار ژله رنگی درست کرده بودم و یوسف  خوشش...
12 شهريور 1394

کنکور ارشد

سلام عزیزتر جونم  امسال کنکور ارشد شرکت کردم فقط به این خاطر که سطح دانشمو  ببرم بالا تا بتونم در تربیت شما موفق تر باشم. البته زیاد نخونده بودم ولی با این حال  مرحله اول قبول شدم و مرحله دوم که انتخاب شهر  بود متاسفانه رد شدم هرچند که توقعی هم نداشتم  فقط تیری بود در تاریکی که تبره جواب نداد  ولی همین جا بهت قول میدم که امسال خوب بخونم و قبول شم  ...
12 شهريور 1394
1